شب تا صبح... خواب در چشمان من بی یاد تو معنا ندارد... نفس هایی که با هوای تو رفت و امد می کند... قلمی که مرا وادار به نوشتن می کند .... اشک هایی که در لحظه ی ازردگی ات به روی گونه ام نقاشی میشود... رویایی که تعبیرش در وجودت خلاصه می شود... همه ی این ها با نبودت نیست و نابود است!!!
توپ طلا سال هاست که به دستانت نرسیده... اما بدان لیاقت تو را ندارد... در دستان تو بالا رفتن... بوسیده شدن لیاقت می خواهد که آن توپ طلایی رنگ لیاقتش را ندارد... تو خاطرات شیرین... تو جوانیم... تو همیشه با منی... تو ، کریستیانو رونالدوی میلیون ها عاشقی... پسرک پرتغالی... یادت باشد...که سال هاست با یاد تو بیدار می شوم و با یاد تو می خوابم...
شب تا صبح من در تو خلاصه میشود... تحمل اینکه هر سال مرد تر میشوی برایم سخت است...اینکه یکسال دیگر من از تو و تو از من دور میشوی...دغدغه ی من است... پوستر هایت را حتی از عکس های خودم بیشتر دوست میدارم...تو بالای بالایی .... تو معشوق ومن عاشقم...
پس تا میتوانی در مستطیل سبز برایم عشق بازی کن... تسکین و علاج درد های زمانه ام تویی... وقتی خستگی رفتار های زننده ی انسان ها ازار میدهد... میدانم که شب هنگام تو برایم در بزرگتزین سالن کنسرت جهان موسیقی عشق را بخوانی... پس من تا وقتی که باشی ... پایت می مانم... ای خاص ترین احساس دنیا...